شعله ی انفس و آتش زنه ی آفاق است

 

غم قرار دل پر مشغله ی عشاق است

جام می نزد من آورد و بر آن بوسه زدم

آخرین مرتبه ی مست شدن اخلاق است

بیش از آن شوق که من با لب ساغر دارم

لب ساقی به دعا گویی من مشتاق است

بعد یک عمر قناعت دگر آموخته ام:

عشق گنجی است که افزونی اش از انفاق است

باد مشتی ورق از دفتر عمر آورده است

عشق سرگرمی سوزاندن این اوراق است

فاضل نظری

اقلیت

دانلود رایگان کتاب اقلیت فاضل نظری