عشق تا بر دل بیچاره فرو ریختنی است
عشق تا بر دل بیچاره فروریختنی است
دل اگر کوه ، به یکباره فرو ریختنی است
خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم
منکه میدانم دیواره فروریختنی است
آسمانی شدن از خاک بریدن می خواست
بی سبب نیست که فواره فروریختنی است
از زلیخای درونت گریز ای یوسف
شرم این پیرهن پاره فروریختنی است
هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه
ماه در آب که همواره فروریختنی است
فاضل نظری
گریه های امپراطور
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۸ ساعت 2:16 توسط مشاعره
|