کی به آتش می کشی تسبیح یا قدوس را 
روح سرگردان این پروانه مایوس را

کورسوهای چراغ عقل مردم منکرند 
روشنایی های آن خورشید نا محسوس را

از صدای موج سرشارند و با ساحل دچار 
گوش ماهی ها چه می فهمند اقیانوس را ! 

نسل در نسل زمین گشتند تا پیدا کنند 
سایه ی پر های رنگارنگ آن طاووس را 

تلخ و شیرین جهان چیزی به جز یک خواب نیست 
مرگ پایان می دهد یک روز این کابوس را

فاضل نظری

 

گریه های امپراطور