هر روز جهان است و فرازی و نشیبی
هر روز ، جهان است و فرازی و نشیبی
این نیز نگاهی است به افتادن سیبی
در غلغله ی جمعی و " تنها " شده ای باز
آن قدر که در پیرهنت نیز غریبی
آخر چه امیدی به شب و روز جهان است ؟
باید همه ی عمر ، خودت را بفریبی
چون قصه ی آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبرده است نصیبی
آیینه ی تاریخ ِ تو را ، درد شکسته است
اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی !
فاضل نظری
گریه های امپراطور
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۸ ساعت 5:18 توسط مشاعره
|